پارچه به انگلیسی (Textile) لایه ای نرمش پذیراست که از شبکه ای از نخ ها یا الیاف طبیعی یا مصنوعی تشکیل می شود. که نوع نخ ها یا الیاف و ساختار و نحوه قرارگیری آنها در کنار یکدیگر. ساختمان پارچهو خصوصیات فیزیکی آن را به وجود می آورد. پارچه را از روش های بافت تاری-پودی، بافت حلقوی (کش بافی یا قلاب بافی)، روش های بی بافت، گره زدنی تولید می کنند.

پارچه ها از نظر مواد مورد کاربرد انواع گوناگون دارند از جمله پنبه ای (نخی)، پشمی، ابریشمی و غیره. به بخشی از بازار که پارچه فروشی ها در آن قرار دارند بازار بزازها می نامند.
برای نخستین بار پارچه پنبه ای در حدود 1900 سال پیش از میلاد مسیح توسط تمدن دره سند در آسیای جنوبی یافت شد. بازار جهانی منسوجات در سال 2019 یک بازار 961.5 میلیارد دلاری بود که پیش بینی می شود. این بازار در سال 2017 به 1350.24 میلیارد دلار برسد.

منسوجات کاربردهای مختلفی دارند که رایج ترین آنها برای پوشاک و ظروف مانند کیف و سبد است. در خانه، منسوجات در فرش، اثاثیه مورد روکش، سایه بان پنجره، حوله، رومیزی، تخت، و سایر سطوح صاف. و در کارهای هنری به کار میرود. در محیط کار، می توان از منسوجات در فرآیندهای صنعتی و علمی مانند فیلترینگ استفاده کرد. برخی از کاربردهای متفرقه آن عبارتند از تولید پرچم، کوله پشتی، چادر، تور، دستمال، پارچه تمیز کردن. وسایل حمل و نقل مانند بالن، کایت، بادبان و چتر نجات.
پیشینۀ بافت پارچه در ایران
کاوش های دانشمندان و پژوهشگران در صد سالۀ اخیر نشان داد که ایرانیان از پیشتازانی بودند که به کار بافندگی پارچه پرداختند. حتی ساکنین ایران باستان در دورۀ دوم سنگ (یا با اصطلاح عصر حجر میانین) با فن پارچه بافی آشنا بوده اند. برای اثبات این واقعیت، بهترین گواه سفال ها، نگین ها و مهره هایی اند. که بیش از هشت هزار سال قبل از میلاد در ژرفای خاک های این مرز و بوم جا گرفتند.
پروفسور کارلتون کن که برای ادارۀ کل باستان شناسی کار می کرد. ضمن کاوش هایی در سال های 1328 تا 1329 (1949 تا 1950). در غاری موسوم به غار کمربند در نزدیکی دریای کاسبین، پارچه هایی به دست آورد. که ثابت می کند اقوام ایرانی از همان آغاز غارنشینی، پشم گوسفند و بز را به صورت پارچه می بافند. آزمایش هایی که با کربن 14 بر روی پارچه ها انجام گرفت. نشان داد که قدمتشان به 6500 سال قبل از میلاد می رسد.
لنگرها و دوک هایی که طی سی سال اخیر در حفاری های مختلف بدست آمد، گواه وجود کارگاه های بافندگی در ایران کهن است. باستان شناسانی چون پروفسور گیرشمن و دکتر فیلیپس اکرمن تأیید می کنند که عمر این دوک ها و لنگرها. با نخستین آثار سکونت انسان در فلات ایران مطابقت کامل دارد. در دورۀ تمدن شوش (4500 سال قبل از میلاد) فن پارچه بافی با توجه به ظرافت پارچه، راه کمال را طی کرده است. تیغۀ مسینی که با سفال های عهد اول در شوش بدست آمد. و اثر املاح مس بر روی پارچه ای که تیغه را در آن پیچیده بودند. گواه این مدعاست. هم اکنون قسمت هایی از این قطعه پارچه در موزه لوور موجود است.
از نوشته های گزنفون چنین بر می آید که در دورۀ مادها و در آذربایجان. پارچه هایی زیباتر و بهتر از قبل میبافتند. چنانکه کوروش هخامنشی تحت تأثیر زیبایی و کمال لباس مادها قرار گرفت و نزدیکان خود را نیز بر آن داشت تا مانند مادها لباس بپوشند.
نساجی ایران در آذربایجان و در دوره هخامنشی به ویژه در زمینۀ بافت پارچه های ابریشمی، پشمی نرم و لطیف، مشهود بود. و شاهان این دوره به داشتن لباس های زیبا و فاخر شهرت داشتند. یکی از دلایلی که برای نمایش پیشرفت صنعت پارچه بافی در زمان هخامنشیان ارائه می شود. این است که اسکندر با آن همه تعصب یونانی گری، بر حسب نوشته های هرودوت و پلوتارک از مان ورود به ایران تا هنگام مرگش. لباس های زربفت ایرانی بر تن می کرد. پلوتارک و دبودور همچنین نوشته اند که پارچه های زری که تار آن را از طلا و نقره می کشیدند. و همچنین مخمل، پارچه های پشمی و پارچه های کتانی ایران در دورۀ هخامنشیان بی اندازه مطلوب بود.
پس از انقراض دولت هخامنشی، مدت 5 قرن از نظر بسیاری از صنایع و هنرها از جمله صنعت بافندگی پیشرفت چشمگیری پدید نیامد. این توقف صنعتی و هنری مولود دو عامل است. یکی نفوذ تمدن و سلیقه یونانی ها در دوره سلوکی ها که موجب امحای فرهنگ و تمدن ایران. و توقف هرگونه پیشرفتی در فنون و صنایع خاص ایرانی شد.
دوم روحیۀ جنگجویی و جهانگیری پادشاهان اشکانی که هرچند افتخارات تاریخی بسیاری را سبب شد و در بعضی مواقع ناگزیر به جنگ بودند. با این همه پادشاهان این دوره را ازپرداخت به این هنر، تشویق به تربیت صنعتگران و هنرمندان فارغ می کرد. از زمان اشکانیان یافته های فراوانی در دست نیست. تنها اثری که از نساجی این دوره یافت شد چند تگه پارچۀ ابریشمی است. که به همراه قطعه پارچه های مورد بافت در چین، ضمن کشفیات ناحیۀ لولان در منتهی الیه ایران خاوری امروز به یافت شد.
به گفتۀ اکثریت قریب به اتفاق پژوهشگران و مورخان، دورۀ ساسانی یکی از درخشان ترین و گویاترین دوره ها از نظر بافندگی بوده است. مسعودی در کتاب مروج الذهب می نویسد: نیمی از شوکت و عظمت این دوره را باید در توسعۀ صنایع از جمله صنعت بافندگی جستجو کرد. خوشبختانه بافت های این دوره به وفور در موزه ها و کلیساهای غربیان حفظ گردید. دکتر محمد حسن زکی در کتاب صنایع ایران بعد از اسلام دربارۀ بافت های این دوره می گوید. در این دوره، بافندگی ایران به اوج عظمت، ترقی و رونق خود رسید.
در دوره اسلامی به سبب درگیری عمومی ایرانیان با اعراب و چند پارگی حکومت ها در دوره های مختلف. صنعت بافندگی از درخشندگی و پیشرفت افتاده بود. و در بسیاری از دوره ها صنعت پارچه بافی چنان سیر نزولی می پیمود که گمان نمی رفت دیگر هرگز شکوفا شود. با این همه صنعت پارچه بافی با ایستادگی هرچه تمامتر، بار دیگر خود را نمایان ساخت.
دوران سلاجقه را باید دوران شکوفایی دوبارۀ هنر ایران دانست. از آن دوره حدود 50 تکه پارچه بافی مانده است. که اوج هنر در آنها دیده می شود. در این دوره پیچیده ترین و ظریف ترین نقشه ها بافته می شد. در این دوره بافت شطرنجی یک در میان و دولا معمول تر بود و پارچه های دورو و اطلسی در کمال مهارت رایج بود.
پروفسور پوپ در کتاب شاهکارهای هنر ایران به شناسایی نابسامانی ها. و عقب ماندگی های سال های استیلای مغول بر ایران در زمینه نساجی می پردازد. او معتقد است: «استیلای مغول با آنکه نخست در سفالسازی و فلز کاری تأثیر مهمی نداشت. طراحی پارچه را به کلی تغییر داد. نقش هایی که از پیش از اسلام رواج داشت به کلی متروک شد. ترکیب ها و تصاویر همه از رواج افتادند.
رنگ روشن و حتی سفید که برای زمینه های طرح ها انتخاب می شد. تا طرح و شکل را برجسته تر جلوه دهد دیگر به کار نرفت. و به جای آن رنگ های تند و تیره برای زمینه معمول شد. حتی روش کار هم تغییر کرد. سبک پارچه ها کم و بیش یکنواخت بود و اصل و منشأ طرح های این دوره غالباً نا معلوم است. هجوم سبک چینی و مغولی که سرشار از خشونت بود در پارچه بافی مؤثر افتاد. در دوره تیموری پارچه بافان را از شهرهای مختلف جمع آوری، و به سمرقند اعزام کردند تا در آنجا مشغول کار گردند. بدیهی است آنچه در قالب دستور و سلیقه تیموریان به وجود آمد نمی توانست گامی به سوی پیشرفت باشد».
به حقیقت باید گفت دوران صفویان، اوج شکوه و بلندی هنر و تمدن ایرانیان بوده است. که پس از اسلام مانند آن دیده و شنیده نشده است. آنان دوباره نام ایران را در اندیشه ها زنده کردند. بر اثر حمایت بی دریغ شاهان صفوی از هنرمندان توفیق عظیمی در پارچه بافی به دست آمد. به راحتی می توان پذیرفت که هنرمندان این دوره خاصه در زمان شاه عباس کبیر بافته شده است. در تمام تاریخ هنر نساجی جهان همتا ندارد.
با سقوط صفویان به دست افغانها، چراغ هنر ایران هم رو به خاموشی گرایید. افشاریه و زندیه و قاجاریان هم هیچ کاری برای نجاب آن انجام ندادند. اگر دوره قاجاریه را یکی از بدترین و درد آورترین دوران در طول تاریخ ایران در زمینه صنعت نساجی. و بافندگی پارچه های دستی و سنتی بدانیم، بجاست. از طرفی دوره قاچاریه مصادف است با نهضت همه جانبه کارخانه های پارچه بافی اروپا. همچنین پارچه های روسی که افراد سودجو با رضایت شاهان وقت بی رویه و ارزان وارد کشور می کردند. و مانع برابری تولید کارگاه های دستی و سنتی با کارگاه های ماشینی می شد. صنعتگران و هنرمندان هم که نه حمایتی می شدند و نه بازاری برای فروش، دست از کار کشیدند. و این هنر چندین هزار ساله را به دست فراموشی سپردند.
انواع پارچه
پارچه های شناخته شده در بازار سنتی ایران
چیت: بصورت پنبه ای و نقش داری که بیشتر مزین به نقش های گل های کوچک و بزرگ بود.
چلوار: این نوع پارچه بصورت پنبه ای سفید و آهار دارد. و بسیار پر مصرفی که از آن پراهن و زیرجامه و ملحفه و روبالشی تهیه می کردند.
کرباس: یا کرپاس بصورت پنبه ای سفید و درشت بافت. که غالباً زنان و مردان روستایی از آن جامه می ساختند. و برای کفن نیز به کار می رفت.
متقال: پنبه ای سفید شبیه به کرباس اما از آن لطیف تر.
کتان: پارچه ای که از الیاف ساقۀ کتان ساخته می شود. کتان گیاه علفی یکساله ای است دارای برگ های سبز مات و ساقۀ متشکل از الیاف نرم و بلند. از این الیاف نخ کتانی هم به دست می آورند.
مخمل: بصورت نخی یا ابریشمی که یک روی آن صاف و روی دیگر. دارای پرزهای لطیف و نزدیک به هم و به یک سو خوابیده است.
حریر: ابریشمی نازک، وال، تور، فاستونی
ململ: نوعی پارچه نخی لطیف و نازک و سفید است.
ماهوت: بصورت ضخیم تمام پشم، نرم،کمی براق، با سطح پرز دار.
کریشه: بشکل سبک نخی دارای گل های برجسته.
کلوکه: بصورت نخی که بیشتر برای چادر مشکی بکار می رفت.
کرپدوشین : یا کریبدوشین پارچه ای از خانوادۀ کرپ از ابریشم خام بافت می شد.
آغبانو: نازک و پنبه ای که بیشتر برای چارقد و چادر به مصرف می رسید.
گاباردین: نوعی پارچۀ معتبر و مرغوب انگلیسی که بیشتر به مصرف کت و شلوار مردانه می رسد.
دبیت: بصورت نخی که بیشتر آستر لباس و رویۀ لحاف می شد و نوع علی اکبری آن از همه مرغوب تر بود. حاج علی اکبر شخصی بود که دبیت را به کارخانه های دبیت بافی لندن سفارش می داد.
مخمل های کاشان
زربفت های کاشان: نوع زربفتی که در کاشان بافت می شود.
زربفت های یزد: زربفت هایی که به دست زنان زرتشتی یزد بافت می شد.
بورسا: بروسا کی از بنادر معروف ترکیه است که معمولاً محصولات ابریشمی آن شهرت جهانی داست.
شال های کشمیر: این شال ها را به تقلید از شال های کشمیر با پشم شتر در کرمان می بافتند.
پارچه های زری دوزی شدۀ اصفهان
قدک نخی قزوین
عبار لار
شیرشکری
بادیس
چین
ساتن
پاتیست
کرپ ژرژت
موسلین
ژرسه
دنیم
پوپلین
حوله ای
همچنین در سالهای اخیر نام ها و دسته های دیگری در بازار ایران بکار گرفته می شود. این القاب و اسامی در ادبیات رایج بازار، توسط فروشندگان و خیاطان به وفور استفاده می شود که به شرح زیر است.
پارچه تریکو: که با خلوص پنبه متفاوت یافت می شود. و معمولاً برای تولید تیشرت استفاده می شود.
نوع پارچه ریون: جنس نخ آن از الیاف مصنوعی است و گزینه مناسب برای تولید لباس های زنانه است.
پارچه دیور: با نخ پلی استر بافت می شود و گزینه خوبی برای انواع لباس است.
نوع فاستونی که بیشتر مناسب کت و شلوار است و بافت شده از پشم می باشد.
تولید و فروش و عرضه انواع پوشاک زنانه در سراسر دنیا
ارتباط با ما: 09120049680-09120472274-02128424364
Instagram: manto_sheikhhh
email: sheikh.pooshak@gmail.com
با کلیک بر روی عبارت (Google map) ما را بر روی نقشه پیدا کنید
